کد مطلب:35496 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:168
محكمترین دست آویز، ایمان به خدا و پیامبر و جهاد در راه خداست. همه چیز دنیا بود بی تمیز كسل می كند بهترین لقمه ها شوی خسته از بهترین جامه ها وگر تیره بختی بود خسته حال محال است كاو سیر از جان شود چنان زندگانی بود دلنشین چنان زندگانی بود ارجمند بود دانشی، خود به حكمت قرین بود زنده آن كس كه دل زنده است چنان زنده خود كور بینا كند به دانش كند روح سیر از زلال كسی كاو شد از زندگانی كسل چو آلوده شد با صفات بشر چو آلوده گردد به كردار بد در این حال اهریمن بدسگال ز پیروزی خود زند نیشخند بگیرید پند از كتاب مجید به یكتایی حق نمایی یقین پی حفظ ناموس دین مبین [صفحه 126] ز امواج دریا مشو بیمناك در اسلام خود باش ثابت قدم نماز است بر حق پرستی گواه شود پاك داراییت با زكات بود روز واجب به ماه صیام كی ادراك بهتر ز حیوان بود؟ به حج چون كه بر كعبه دادی طواف بزرگست پیغمبر نیك خو ز خویشان خود دستگیری نما تصدق بده آشكار و نهان به پیری نگردی دگر خوار و زار نكوكار چون روی كردی به راه همیشه به یاد خداوند باش چو پیوسته بودی به یاد خدا بخوانید قرآن به آهستگی ببینید در آن، جهانی فراخ ز پیغمبر خویش در پیروی كه او داده خود دادمردی بجا ز قرآن بخوانید افسانه ها چو خود، كام ز افسانه شیرین كنی ندانسته هرگز مرو سوی كار مرا و شما را ز كژی خدای [صفحه 127]
«افضل ما توسل به المتوسلون...»
بجز زندگانی كه باشد عزیز
چو هر روز از آن لقمه سازی غذا
به چشمت شود پرنیان بی بها
به سختی گرفتار رنج و ملال
وگر چند از رنج بی جان شود
كه باشد دل و جان به مهرش قرین
كه با دانش و دین شود دلپسند
به دقت كند زندگی بازبین
روانش چو خورشید تابنده است
همی گوش كر گشته را وا كند
هم از بی نیازی رسد بر كمال
چو عفریت داند فرشته به دل
بهشتی همان روح رنگینه پر
ز بد بینی و حرص و كین و حسد
بشر را كشاند به راه زوال
بر انسان مایوس خاطر نژند
به تهذیب اخلاق كوشش كنید
به تصدیق پیغمبران همچنین
میندیش از قله ی آتشین
به دل راه هرگز مده ترس و باك
تو بشمار معنای دین، محترم
بپادار و پرهیز كن از گناه
بپرداز كان هست از واجبات
كه از نفس و شهوت بگیری لجام
اگر فی المثل نام انسان بود
ببینی تو روح نبی بی خلاف
ببینی در آن جمع آشفته مو
كه این رشته باید بماند بجا
كه گردد گناهان سبك زان میان
كنی دور بدبختی از روزگار
به ذلت نیفتی تو در پرتگاه
بدین شیوه پیوسته خرسند باش
كجا می روی سوی كار خطا!
كه حكمت در آنست و شایستگی
نیفتی به بیهوده در دیولاخ
سزاوار باشد كه می نغنوی
چنین كرده حق، رسالت ادا
كه پند است و عبرت برای شما
دل و جان بدو عاقبت بین كنی
كه نادان چنین رفت و شد شرمسار
نگهدار گردد به هر دو سرای
صفحه 126، 127.